رضا برضاک..
شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد..
واقعیتش اینه که من از به خاک سپرده شدن آرزوهام ناراحتم و این روزها مدام این قضیه جلوی چشممه و مرتبا برام سوال پیش میاد که چرا من؟!! چرا بین این همه آدم من؟!! حسرت میخورم و بعد یادم میاد حسرت اون دنیا چندیین برابره و اصلا قابلقیاس با این دنیا نیست.
گاهی نمیشود که نمی شود که نمی شود...
تفاوت من با اونو میشه با یه نگاه 10 ثانیه ای به وبلاگهامون فهمید.
پستهای من همه کوتاه و معمولا بی هیچ توضیحی
پستهای اون همه بلند و پر از توضیح..
من دوست ندارم با کسی قهر باشم. فقط میخوام رابطه م تنظیم و بدون حاشیه و سردرد باشه.
همین.
بسم الله
این چهارمین سالیه که ما از بهشت هبوط کردیم..
به جد میتونم بگم اون لذت و شعف از ته دل را هیچ وقت دیگه تجربه نکردم..
نمیدونم آیا دیگه تکرار میشه یا نه.
فقط امید داریم.. نه به خودمون بلکه به رحمت خدا و لطف دوستانش...
به پای خویش درآیند عاشقان به کمندت...