خدایا شکرت
پ.ن:البته من در اون حد داغون نبودم ولی دوستم در در همون حد عالی بود!
خب باید بگم که تا جایی که میتونستم دلجویی کردم و بیشتر از این ممکنه یه حس بدی را درونم به وجود بیاره مخصوصا این که حرفم بد برداشت شده و اصلا هیچ قصد و منظور بدی پشتش نبوده.
باید بیش از پیش مواظب حرف زدنم باشم.
طرف مقابل هم که گویا اصلا قصد کوتاه اومدن نداره و منم بهتره بیشتر از این توی زاویه دیدش نباشم..
خدایا میدونم که بی تقصیر نیستم و کاملا گناهمو به گردن میگیرم. نمیدونم دقیقا باید چیکار کنم. کاری که بلد بودمو انجام دادم.بقیه ش با خودت " که مستحق کرامت گناهکارانند..."
ما بی غمان مست دل از دست دادهایم
همراز عشق و همنفس جام بادهایم
بر ما بسی کمان ملامت کشیدهاند
تا کار خود ز ابروی جانان گشادهایم
ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیدهای
ما آن شقایقیم که با داغ زادهایم
پیر مغان ز توبه ما گر ملول شد
گو باده صاف کن که به عذر ایستادهایم
کار از تو میرود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتادهایم
چون لاله می مبین و قدح در میان کار
این داغ بین که بر دل خونین نهادهایم
گفتی که حافظ این همه رنگ و خیال چیست
نقش غلط مبین که همان لوح سادهای
مومن کینه توز نیست
انتقام جو نیست
مهربان و نرم و خاشع و خاضع و متواضع است
سینه مومن جای کدورت های نو و کهنه نیست، گلستان یاد خداست.
مومن چون منزلتی می یابد آن را به رخ دیگران نمیکشد، بلکه از آن برای اکرام و احسان دیگران استفاده میکند.
مومن بدی را نه به بدی که با خوبی پاسخ میگوید
مومن روی سینه مغلوب نمی نشیند بلکه دستش را میگیرد تا برخیزد.
مومن فاصله نمی گذارد، فاصله بر می دارد.
خط و نشان نمی کشد، بی نشانی شیوه اوست.
مومن مهربان است، سخت و آشتی ناپذیر نیست.
مومن مظهر رحمت حق است. مومن آیه خداست. مومن جلوه اسماء حسنی است.
مومن دل نمی شکند، دل های شکسته را دلجویی می کند.
مومن سلطه گر نیست، گرد و خاک نمی کند، بار گران نیست، پوشیده می رود و نرم می آید.
مومن پیش قدم است، سلام را او آغاز میکند...
* از کتاب « از یار آشنا سخن آشنا 2» نوشته سید علیرضا موسوی
* چقدرمومنیم؟!!!
کار از تو می رود مددی ای دلیل راه
کانصاف میدهیم و ز راه اوفتاده ایم..